غم به عنوان زمینه ساز شادی
مولانا طی ابیاتی که در پی می آید به این نکته اشاره می کند که:
غم فی نفسه پدیده مثبتی است چون وقتی شادی و فرحی به انسان دست می دهد،
گرچه در بدو امر مهیج است، ولی گذر زمان آنرا عادی و حتی ملال آور می کند.
درست مانند درختی که تعدادی از شاخه هایش به مرور کهنه می شود و باید نو گردد .
در اینجا غم همچون باغبان است که شاخه های خشک شده و فرسوده را از درخت دل ، هرس می کند و سبب نشاط و بالندگی آن می شود.
برای ديدن تصویر در اندازه واقعی بر روی آن كليك كنيد. اندازه واقعی: 470 * 645

پس در ابیات ذیل ، «غم» به باغبان تشبیه شده است
و «دل» به درخت تشبیه گردیده است.
و «شادی های کهنه» به شاخه های فرسوده تشبیه شده است.
نتیجه می گیریم که غم های عرضه شده بر آدمی قلب او را از رسوبات شای های
کهنه می زداید تا موج شادی های نو در آن بیاید. زیرا سنت الهی در آیات
تکوینی و تدوینی اینست که هر گاه آیتی را نسخ کند، آیتی بهتر و برتر
آورد(1)
فکرِ غم گر راه شادی می زند *** کارسازی هایِ شادی می کند
خانه می روبد، به تُندی او ز غیر *** تا در آید شادیِ نو ز اصلِ خیر
می فشانَد برگِ زرد از شاخِ دل *** تا برویَد برگِ سبزِ مُتَّصل
می کَند بیخِ سُرورِ کهنه را *** تا خرامد ذوقِ نو از ما ورا
غم کَنَد بیخِ کژِ پوسیده را *** تا نماید بیخِ رُو پوشیده را
غم ز دل هر چه بریزد یا بَرَد *** در عِوَض حقّا که بهتر آورد
خاصه آن را که یقینش باشد این *** که بُوَد غم بنده اهل یقین *** 3678:5 الی 3684:5
• پس انده یکسره مذموم نیست و اندیشه اندوه زا، اگرچه راهزن و از بین برنده شادی هاست، اما همان اندیشه، زمینه ساز شادی هاست.
• اندوه در واقع خانه دل آدمی را از اغیار می زداید، تا صرفاً شادی جدید و اصلی از حضرت حق بر شما روی آورد
• غمها برگهای زرد را از شاخه ی دل می تکاند تا برگهای همیشه سبز بروید.
• دستِ غم، ریشه ی شادی هایِ ملال آور را می کند تا از فراسوی آن، ذوق و لذت جدیدی خرامان به درون قلب ها در آید.
• در واقع دستِ غم ، ریشه درخت کج و پوسیده شادی های کهنه و زودگذر را بر
می کند تا ریشه پنهان درختِ شادی های جدید و پایدار را نمایان سازد.
خلاصه کلام:
غم هر چه از دل بریزد و بزداید، بی گمان به جای آن چیزهای بهتر ی می آورد.
آن ضمیر رُو تُرُش را پاس دار *** آن تُرُش را چون شکر شیرین شمار
ابر گر هست ظاهر رو تُرُش *** گُلشن آرنده ست ابر و ، شوره کُش
فکرِ غم را تو مثالِ ابر دان *** با تُرُش تو رُو تُرُش کم کُن چنان *** 3696:5 الی 3698:5
• مولانا از ما می خواهد که قدر آن دلِ غمگن را بدانیم و آن غم ناگوار را مانند شکر شیرین به حساب آوریم.
• به عنوان مثال اگر ابر به ما تُرش رویی می کند، اما همان ابر گلزار پدید می آورد و شورستان را از بین می برد.
• ای انسان اندیشه غمبار را همچون ابری بدان و در برابر اخم آلود بودن اندیشه غمبار، بدخُلقی نکن.
خلاصه:
همانطور که باغبان، درختان را هرس کرده و
شاخه های کهنه را قیچی می کند، و درخت را برای روئیدن شاخه های نو آماده می
کند. غمها هم مانند باغبان شادی های زودگذر، تکراری و ملال آور و روزمره
را قطع می کند و زمینه را برای نور الهی در قلب ما فراهم کرده و درک
ارزشمندی شادی های دائمی را به ما می دهد.
غمها همانند ابرها اگرچه حالت گرفته و اخم آلود دارند، اما در خود بارش
باران جانفزا و شادی بخش را دارند و از آنطرف نورشفاف خورشید، اگرچه شاد و
نورانی است ، اما موجب خشکی و تشنگی ما می شود.
پس غمها را با آغوش باز بپذیریم تا زمینه شادیهای دائمی و با ثبات در قلبمان فراهم گردد.
1- زماني، كريم(1374). شرح جامع مثنوي معنوي ( جلد اول تا ششم). تهران: انتشارات اطلاعات